L0ve1y gir1

L0ve1y gir1

به نام آن که در دریای رحمت به دلها میدهد درس محبت
L0ve1y gir1

L0ve1y gir1

به نام آن که در دریای رحمت به دلها میدهد درس محبت

ممنوع

شراب خواستم... گفت : ممنوع است
 آغوش خواستم... گفت : ممنوع است
 بوسه خواستم...... گفت : ممنوع است
 نگاه خواستم... گفت: ممنوع است
 نفس خواستم... گفت : ممنوع است
 حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری ...
 عاشقانه ، با یک بطری پر از گلاب ،
 آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد
 با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را
 و چه ناسزاوار...... عکسی را که
 بر مزارم به یادگار مانده ، نگاه می کند
 و در حسرت نفس های از دست رفته ،
 به آرامی اشک می ریزد.